اگر محمود احمدینژاد در انتخابات 12 ژوئن (22 خرداد) پیروز نشود، نخستین رئیسجمهور ایران خواهد بود که در نتیجه انتخابات، برکنار میشود. در نگاه اول این مسئله چندان دور از ذهن نیست.
بسیاری از مردم ایران احمدینژاد را به خاطر اوضاع اقتصادی بد کشور مقصر میدانند. آنها بدنبال این هستند که بفهمند بر سر سود هنگفتی که از فروش نفت بشکهای 150 دلاری عاید دولت شد، چه آمده است.
مردم عادی ایران با افزایش قیمتها و تورم و نیز رشد بیکاری دست به گریبانند.
بسیاری، حتی شخصیتهای محافظهکار ایرانی نسبت به زبان تند و تهاجمی سیاست خارجی رئیسجمهور انتقاد دارند.
محسن رضایی، یکی از نامزدهای مطرح انتخابات ریاستجمهوری آینده، هشدار داده ایران در حال سقوط به یک ورطه خطرناک است.
در حقیقت احمدینژاد در جلب حمایت محافظهکاران یا بنیادگرایان کلیدی ایران نیز ناکام مانده است.
حتی به نظر میرسد حمایت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی ایران از وی نیز کاهش یافته است. چراکه این هفته، ایشان نامهای توبیخآمیز خطاب به رئیسجمهور نوشته و از ادغام دو وزارتخانه توسط وی انتقاد کرده بودند. این مسئله شاید محرمانه باشد اما تقریباً به ندرت اتفاق میافتد که رهبر انقلاب، یکی از دستورات رئیسجمهور و خصوصاً این رئیسجمهور را به چالش کشیده و رد کند.
بااینحال هیچ کس نباید توانایی احمدینژاد در کسب قدرت و حفظ آن را دست کم بگیرد.
او هنوز هم از حمایت دستگاههای دولتی، نظامی، امنیتی انقلاب و رسانهای که صاحبش دولت است برخوردار است .
نمونهای از اینکه احمدینژاد چطور از اهرمهای قدرت استفاده میکند را در طول هفته گذشته و در مقابل رقیبانش شاهد بودیم؛ زمانیکه آنها او را متهم کردند به اینکه از منابع دولتی برای جلب افراد بسیاری در سراسر کشور به جبهه خود استفاده میکند.
آنها ادعا میکنند که احمدینژاد در هر سفر خود به هر استانی، مدارس و ادارات دولتی را برای آن روز تعطیل میکند تا دانشآموزان و سربازان نیز به جمع استقبالکنندگان از وی بپیوندند.
در مقابل میبینیم که اخیراً به یکی از نامزدهای ریاستجمهوری مجوز سفر به یکی از شهرهای استانی داده نشد به این دلیل که این سفر میتوانست مشکلات ترافیکی به همراه داشته باشد.
احمدینژاد قطعاً از آراء اعضای نیروهای نظامی انقلاب، نیروهای بسیج و احتمالاً کارمندان و معلمین بهرهمند خواهد بود. همچنین وی سخت تلاش کرده تا حمایت ساکنان شهرهای حاشیهای و روستاهایی را نیز جلب کند؛ کسانیکه در دولت وی برای نخستین بار از نیروی برق، تلفن، منابع آب و وامهای مسکن بهرهمند شدند.
یکی از چالشهایی که رقیبان احمدینژاد با آن روبرو هستند ترغیب ناراضیان برای مشارکت در انتخابات است.
زمانیکه محمد خاتمی در سال 1997 به ریاست جمهوری رسید در حدود 80 درصد از پیشبینیها غلط از آب درآمد. بیشتر اصلاحطلبان لیبرال که خاتمی نمایندگی آنها را به عهده داشت از عدم موفقیت او در کسب دستآوردهای بیشتر در طول 8 سال ریاستجمهوری خود، عمیقاً دلسرد شدند.
بسیاری از حامیان اسبق وی این بار در انتخابات شرکت نخواهند کرد. در انتخابات پیشین مجلس نیز اصلاحطلبان نتوانستند حتی یک کرسی از 30 کرسی نمایندگی تهران در مجلس را به خود اختصاص دهند. و این فقط به آن دلیل نبود که بسیاری از نامزدهای آنها رد صلاحیت شدند.
خاتمی، رئیس جمهور اسبق ایران اکنون اعتبار خود را پشتوانه میرحسین موسوی کرده و موسوی نیز به مهمترین نامزد این انتخابات تبدیل شده است. او در طول سالهای 1980 تا 1988 نخست وزیر ایران بود و توانست به عنوان یک مدیر اقتصادی قابل و برجسته شهرت یابد.
پس قدرت او میتواند چالش بزرگی برای ضعفی که از احمدینژاد دیدیم باشد. موسوی هم تا همین اواخر سعی میکرد در حفظ فاصلهاش با اصلاحطلبان محتاط باشد در عین اینکه سعی میکند آراء محافظهکاران را نیز به خود جلب کند.
در نظر اول این یک فرمول جالب است اما مشکل این است که موسوی یک مبارز انتخاباتی ماهری نیست. او یک شخصیت خاکستری است که برای ایجاد انگیزه در بین جمعیت جوان ایران برای مشارکت در انتخابات با مشکل مواجه خواهد شد.
اما دو نامزد مهم دیگر این انتخابات عبارتند از مهدی کروبی، تنها نامزدی که خود را "اصلاحطلب" معرفی کرده و نیز محسن رضایی که از یک طیف سیاسی مقابل او برخاسته است.
این دو، حاشیهای به نظر میرسند اما هر دوی آنها میتوانند از تجمع آراء به سود نامزد برتر جلوگیری کرده و انتخابات را به دور دوم بکشانند.
مبارزه انتخاباتی رسماً از 21 می آغاز میشود اما این مبارزه بیشتر به صورت یک مبارزه شخصی غیرمعمول تبدیل شده است و بهتر شدن آن با نزدیک شدن روز انتخابات بعید به نظر میرسد.
*جان لاین، خبرنگار بیبیسی در ایران